English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6448 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . U مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stick out a mile U مثل روز روشن بودن
To be conspicuous. U انگشت نما بودن ( مشخص یا سر شناس )
conspicuous U پیش امد
conspicuous U واضح
conspicuous U برجسته
conspicuous U توی چشم خور
conspicuous U اشکار
conspicuous U پدیدار
conspicuous U انگشت نما
conspicuous defect U نقض مشهود
conspicuous defect U عیب اشکار
marked U مشخص
marked U علامت دار
marked U نشاندار
it is marked with spots U نشان ان خالهایی است که دارد
pock marked U ابله دار
pock marked U ابلهای
pock marked U مجدر
It marked the beginning of a war. U این آغاز جنگ بود.
The football field must be marked out. U زمین فوتبال را باید خط کشی کرد
marked levelling staff U میر مدرج
marked levelling staff U میر ترازگیری
mile U مقیاس سنجش مسافت
mile U مایل
mile U معادل 53/9061 متر
mile U میل
nautical mile U میل دریایی امریکامعادل 02/0806 فوت
air mile U میل هوایی
air mile U 6706 فوت
air mile U میل
aeronautical mile U میل هوایی
What's the charge per mile? U اجاره هر مایل چقدر است؟
nautical mile U مایل دریایی معادل 0581متر
nautical mile U مایل دریایی
nautical mile U میل دریایی
nautical mile U میل دریایی انگلیس معادل 0806 فوت
radar mile U زمان لازم برای رسیدن امواج به هدف
statue mile U میل قانونی 0825
statute mile U میل رسمی معادل 0825 فوت
statute mile U مایل رسمی
passenger mile U طول راه مسافرت به حسب میل
passenger mile U میل مسافرتی
mile ohm U مایل- اهم
metric mile U دو 0051 متر
to go the extra mile for someone <idiom> U [برای کسی ] کار تراشیدن [اصطلاح]
data mile U میل دریایی
data mile U میل
for a mile round U تا یک میل از هر سو
geographical mile U میل جغرافیایی
geographical mile U میل دریایی
geographical mile U مایل جغرافیایی
air mile U هوانوردی معادل 3301
give someone an inch and they will take a mile <idiom> U اگربه مرده روبدی میگه کفن پولک دوزی میخواهم
It stickd out a mile. It is crystal clear . It is as clear as daylight. U مثل روز روشن است ( پرواضح است )
stick U چوب بازی هاکی
stick U چسباندن
stick U پیچ درکار تحمل کردن
to stick up U مقاومت کردن
stick U الصاق تاخیر
to stick up U تندنوشتن
to stick up U گردن فرازی کردن
to stick together U نسبت بیکدیگروفادار بودن
stick with <idiom> U دنبال کردن کاری
stick up for <idiom> U کمک کردن ،حمایت کردن
stick U چسبیدن
stick U چسبناک
stick U وضع چسبندگی
stick U چماق
stick around U درنگ کردن
stick-on U چسبنده چسبناک
he wants the stick U چوب میخواهد
stick U تردیدکردن
stick U هریک از سه میله عمودی کریکت چوبدست اسکی
non-stick U ناچسبنده
stick U گروه پرنده
non-stick U تفلون
non-stick U نچسب
non-stick U ته لیز
non-stick U ناچسبان
stick with <idiom> U ماندن با
stick (someone) with <idiom> U ترک چیز ناخوشایندی
stick around U تاخیر کردن بانتظار چیزی بودن
stick U یک گروه چترباز که از یک دریا یک قسمت هواپیما به بیرون می پرند
stick U وقفه
to stick up for U پشتی کردن
stick U تخته موج سواری شلاق
to stick up for U دفاع کردن از
stick U عصا
stick out U جلو امدن
stick up U برجستگی داشتن
stick to your last U برشته خود بجسبد
stick to your last U یا از حدخود بیرون نگذارید
stick U الصاق کردن چوب
stick U چوب بازی
to stick something U چیزی را سفت و پابرجا بستن
stick U سوراخ کردن نصب کردن
stick U گیر کردن گیر افتادن
stick up U سرقت مسلحانه سربرافراشتن
stick U فرورفتن
stick-up U برجستگی داشتن
stick-up U سرقت مسلحانه سربرافراشتن
stick it out <idiom> U طاقت آوردن ،ادامه دادن
stick up <idiom> U دزدی مسلحانه
stick out U اصرار کردن
stick out U متحمل شدن
stick around <idiom> U همین دوروبر منتظر ماندن
to stick on [to] U چسباندن [روی چیزی]
stick out U پیش امدگی داشتن
yard stick U خط کش تاشو [ابزار]
yard stick U متر [وسیله اندازه گیری] [ابزار]
night stick U باتون
gear stick U دسته دنده اتومبیل
stick shift U دسته دنده
shed stick U چوب هاف [چوبی است نازک تر از کوجی که برای جدا کردن تارها در موقع عبور دادن پود بکار می رود.]
joss stick U چوب جاس
night stick U چوب باتون
to stick to one's guns U پای کاری محکم ایستادن
job stick U دسته بازی
stick plane U رنده با تیغه گرد
to stick in the throat U درگلوگیرکردن
size stick U الت اندازه گیری پا
size stick U قالب اندازه گیری
stick plane U رنده میله دار
to stick in ones gizzard U ناگواربودن
stick glove U دستکش کلفت دروازه بان
stick bridge U پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
stick brush U قلم مو
to stick like a leech U مانند کنه چسبیدن
stick to the point U از موضوع خارج نشوید
stick to your work U بکار خود مشغول باشید
to stick to one's word U سر قول خود ایستادن
swizzle stick U چوب نازکی برای بهم زدن مشروب
swagger stick U باتون
polo stick U چوگان
swagger stick U چوب دستی کوچک
pogo stick U چوب پای فنردار
yard stick U خط کش [ابزار]
To drive all with the same stick . <proverb> U همه را با یک چوب راندن .
stick check U دور کردن گوی از گوی دار بااستفاده از چوب
carrot and stick <idiom> U قول تنببیه وتشویق رایک جادادن
stick-in-the-mud U ادم عقب مانده
stick-in-the-mud U ادم کند
control stick U سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
English stick U عصایانگلیسی
stick-in-the-mud U محافظه کار
stick-in-the-mud U طفره رو
stick-in-the-mud U بیعرضه
dipper stick U کاسه بیل
I always stick to my word. U من همیشه سر حرفم می ایستم
stick in the mud U محافظه کار
filter stick U لوله صافی دار
fish stick U فیله ماهی سرخ کرده
stick in the mud U ادم عقب مانده
stick in the mud U ادم کند
stick in the mud U طفره رو
stick in the mud U بیعرضه
composing stick U قالب حروف چینی
buff stick U بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
stick-in-the-mud <idiom> U گوشه عزلت برگزیدن
broom stick U دسته جاروب
To stick out ones chest. U سینه خود را بیرون دادن
stick one's neck out <idiom> U مورد حمایت قراردادن ،ریسک کردن
stick-ups U سرقت مسلحانه سربرافراشتن
stick-ups U برجستگی داشتن
walking stick U عصا
walking stick U چوبدستی
walking stick U حشره راست بال امریکایی
stick-in-the-muds U محافظه کار
stick-in-the-muds U ادم عقب مانده
stick-in-the-muds U ادم کند
stick-in-the-muds U طفره رو
stick-in-the-muds U بیعرضه
stick to one's guns <idiom> U روی حرف خود ماندن
buff stick U چوبیکه چرم
green stick U شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
gun stick U سنبه تفنگ
gun stick U میل سمبه تفنگ
folding stick U چسبدوطرفه
glue stick U چسبپمادی
goalkeeper's stick U چوبدروازهبند
ortho-stick U عصایهدایتگر
ingot stick U شمشه
quadruped stick U عصایچهارپایه
shed stick U چوبنخ
stick eraser U چوبپاککن
job stick U سکان هدایت دسته فرمان
player's stick U چوببازیکنهاکی
stick umbrella U چتردستهچوبی
stick shifts U دندهی دستی
shooting stick U صندلی عصایی
high stick U بالا بردن غیرمجاز چوب
hiking stick U دسته اضافی سکان که خم میشود و در عین حال مسیررا تعیین میکند
honing stick U سنگ تیغ تیزکنی
shooting stick U صندلی جمعشو و متحرک
stick insect U حشرهی چوب کبریت مانند
French stick U قرصدراز نازک نان
stick insects U حشرهی چوب کبریت مانند
stick shift U دندهی دستی
stick and ball model U الگوی گلوله و میله
To stick a poster on the wall. U اعلان به دیوار چسباندن
Recent search history Forum search
2In someone bad (or good) books.
2او یک فرد عقده ای است
2او یک فرد عقده ای است
3midas touch
1هنوز دلخواه خود را پیدا نکردم
1ایا انسانی که تنها به دنبال لذت است عشق را می فهمد؟
1انسان خوش اخلاق ترسواست
1 جمله بسازید . BROOM ---MOON----NOODLE ببخشید با کلمات
0سلام لطفا پاراگراف زیر رو ترجمه کنید
0topically
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com